در کسبوکار خود استاد شوید. انتخاب کنید که انرژیتان را کجا و روی چه موضوعی متمرکز میکنید؛ این است که از شما یک استاد میسازد. نظر شما در مورد این جمله چیست؟ اینشتین، موتزارت، و داوینچی از ما باهوش تر نبودهاند، بلکه عادتها، خلاقیت، مربی و تعهدشان آنها را از بقیه متمایز کرده است؟» رابرت گرین، نویسنده کتاب «استادی» راههایی را به ما نشان میدهد که میتوانیم از طریق آنها به سطح بالاتری از عملکرد، احساس رضایت و توسعه زمینه کاری برسیم. استاد شدن در هر کاری، چه یک تفریح باشد چه حرفهتان، نیازمند سالها یادگیری، تجربه، تمرکز و انعطافپذیری است. هر چند ممکن است همه نتوانند، یا حتی نخواهند، شخص اول حوزه کاری خود شوند، اما هر کسی میتواند در هر سطحی که هست عملکرد خود را بهبود ببخشد.
نکته طلایی
یادگیری را یاد بگیرید «آینده متعلق به کسانی است که مهارت های بیشتری می آموزند و آنها را با روش هایی خلاق با هم ترکیب می کنند.» در این عصر، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ، به اطلاعات و فناوری مورد نیاز برای ساختن و تجربه کردن دسترسی داریم.
استادان فردا کسانی هستند که میتوانند از این منابع به بهترین شکل استفاده کنند. اساتید هر دوره، هر حرفه و زمینه خلاقی یک ویژگی مشترک داشتهاند- آنها یادگیری را خوب بلدند. به این معنا که میدانند چطور محیطهای مناسب را تشخیص دهند، مربیان مناسب را پیدا کنند و در این مسیر از حمایت و همراهی آنها بهرهمند شوند و یاد گرفتهاند از حوزه امن خود پا بیرون بگذارند. پس اولین و مهمترین قدم برای استاد شدن، تعهد همیشگی به یادگیری عمیق است.
داستان موفقیت بزرگان تاریخ نشان میدهد که دانش عمیق چقدر اهمیت دارد. اریکسون اسم این موضوع را تمرین آگاهانه گذاشته، گلادول گفته برای رسیدن به استادی ۱۰ هزار ساعت تمرین لازم است و گرین اسم این دوره را کارآموزی میگذارد. به هر حال چیزی به نام «موفقیت یک شبه» وجود ندارد.
موفقیت واقعی و کسب مهارت در هر زمینهای نیازمند تمرکز، اراده و پیگیری و استقامت است. باید بتوانیم معلمهای درست را بشناسیم، محیطهای مفید را پیدا کنیم و آماده پذیرش چالشها باشیم؛ چالشهایی خارج از دایره امن خود. همان چیزی که بیشتر مردم از آن اجتناب میکنند. رسیدن به مرحله استادی شامل سه مرحله است:
1- کارآموزی: در این مرحله، بعد از تحصیلات رسمی، باهدف تقویت مهارتها، به کسب تجربه عملی میپردازید.
۲- خلاق و فعال: مرحله دومش امل آزمایش و خلق، با استفاده از مهارتها و تجربههای کسبشده گذشته است.
۳- استادی پس از سالها کار عملی متمرکز: دانش شما آن قدر عمیق خواهد بود که کارتان به شفافیت و وضوحی میرسد که هیچ شباهتی به تجربههای قبلیتان ندارد.
یادگیری باید برایتان از هر چیز دیگری مهم تر باشد. الماس اول محیط خود را هوشمندانه انتخاب کنید باید محیطها و موقعیتهایی کاری را انتخاب کنید که در آنها بیشترین فرصت برای یادگیری باشد. برای استاد شدن نه تنها باید به دنبال کسب دانش باشید، بلکه باید به دنبال فرصتهایی باشید که در آنها امکان تجربه عملی هم برایتان وجود داشته باشد.
نقشهایی را بگیرید که در آن بتوانید تجربه و آزمایش کنید و اطرافتان را با آدمهایی پر کنید که الهام بخشش ما باشند. به دنبال سازمانهایی باشید که به نوآوری و خلاقیت بها بدهند. به یاد داشته باشید که این سمتها ممکن است خیلی جذاب نباشد یا در آمد زیادی برایتان نداشته باشد، اما همیشه بهترین فرصت یادگیری هستند.
در کسبوکار خود استاد شوید. شجاع باشید. جسارت داشته باشید. اگر هدفتان استاد شدن است، در مقابل وسوسه پول، شهرت و پرستیژ کاری مقاومت کنید. هر چند این موضوعات هم مزایای خود را دارند، اما لزوماً به استاد شدن ختم نمیشوند. باید انتخابهای دقیق داشته باشید تا بدانید وقت و انرژی خود را کجا و چگونه صرف کنید. معمار زندگی شغلی خود باشید. برای این که فرآیند یادگیری خود را سرعت ببخشید، یک مربی پیدا کنید. گرین میگوید: «مربی به شما راه های میانبر را نشان نمی دهد، اما به مسیر پیشرفتتان جهت میدهد.» مربی خود را با دقت زیاد انتخاب کنید. مربی باید هم رشته و هم تخصص خودتان باشد. ترجیحاً به دنبال شخصی باشید که بتوانید با او ارتباط شخصی و رودررو داشته باشید. کسی را پیدا کنید که شما را به چالش بکشد، به پیش براند و توصیهها و آموزشهایش را بر اساس نیازها و شرایط شخص شما تنظیم کند. الماس دوم ذهن خلاق خود را درگیر کرده و از آن استقبال کنید.
خلاقیت ذاتاً عملی جسورانه و شورشی است. به این دلیل خلاق میشوید که شرایط حاضر یا خرد رایج را نمیپذیرید. همان قوانینی را به بازی میگیرید که قبلاً یاد گرفتهاید و مرزها را آزمایش میکنید.» در دنیای فوق رقابتی امروز، توانایی وسیع تر کردن چشمانداز، فراتر از مرزهای همیشگی، هر روز بیش از گذشته اهمیت پیدا میکند. باید محصولات خود را با نیازهای مخاطبان تنظیم و سازگار کنید. در واقع خلاق بودن به معنای ریسک کردن و خود را در معرض قضاوت قرار دادن است. شما باید احتمال شکست را نیز بپذیرید. همان چیزهایی که بیشتر ما از آن فرار میکنیم. برای استاد شدن باید بر این ترس غلبه کنیم و باید با تلاش آگاهانه از دام این الگوهای ذهنی رها شویم.
برای ورود به فاز خلاقیت گرین سه پیشنهاد میدهد: فعالیت خلاقانه مناسب را پیدا کنید. از استراتژی های خلاق استفاده کنید تا ذهنتان باز شود. ذهنیت سنتشکنی را در خود بپرورانید. سخت است که بپذیریم همه ما ذاتاً توانایی خلاق بودن را، در حد موتزارت و داوینچی داریم؛ اما این ملاک استاد بودن نیست، بلکه باید از اصول و استراتژی های صحیح استفاده کنیم تا به موفقیتهای بزرگ برسیم. حالا از خود بپرسید: «در کار خود، چقدر می توانید بهتر شوید؟»
ترجمه: سیما فاطمی پور